محمد

به وبلاگ من خوش آمدید

محمد

به وبلاگ من خوش آمدید

بیوگرافی استاد اوشو

اوشو/ Osho در یازده دسامبر 1931 پا به این جهان گذاشت و در 19 ﮊانویه 1990 رخت از آن بست. اوشو تعلیماتش را تنها در قالب کلمات ادا نمیکرد.بلکه زندگی او سرمشقی از تعالیم و اعتقاداتش بود. او زندگی را به حد تمام و کمال تجربه کرد; زندگی وی آکنده از عشق، شجاعت، وقار و شوخ طبعی خاصی بود که از طریق آن به قلب میلیونها نفر از مردم دنیا راه یافت. ((ﮊان لایل)) در مجله ی Vogue درباره ی اوشو می نویسد: (( او مردی است مهربان و شفیق، در نهایت صداقت... یکی از باهوش ترین، ادیب ترین، پر مغزترین و مطلع ترین سخنورانی است که تا به حال دیده ام)). با این وجود، اوشو همیشه از خویش به عنوان انسانی معمولی یاد می کردو بر این نکته تاکید داشت که آنچه که او بدان دست یافته، برای همه کس دست یافتنی است.
اوشو در سال 1953 در سن بیست و یک سالگی به نور حق مشرف شد و از آن پس کمر همت بر آن بست تا آنچه را که خود از آن بهره مند شده بود، به دیگر انسانها نیز منتقل سازد. او تصویر ذهنی خویش از انسان ایده آل امروزی را ((زوربای بودایی)) می نامید; ترکیبی کاملا جدید; ((ملاقات بین زمین و آسمان، ملاقات بین مرئی و نامرئی، ملاقات قطبهای متضاد)). زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی، در حالی که بودامظهر طریقت معنوی است.
اوشو از سال 1963 به سخنرانی در اقصی نقاط هند پرداخت و همچنین روشهایی عملی برای مراقبه جهت دگرگونی و ارتقای معنوی انسانها ابداع نمود.
در سال 1974 کمون خویش را در شهر ((پونا)) در هند بنیان نهاد و بسیاری از مردم، مخصوصا از جهان غرب، به آنجا سرازیر شدند. امروزه کمون اوشو یکی از بزرگترین مراکز معنوی بین المللی در جهان بشمار می آید.
به مدت بیش از 35 سال، اوشو شخصا به تعلیم و همکاری با کسانی که نزد او می آمدند، پرداخت. اوشو معتقد بود که زندگی انسان امروزی بایستی بر پایه ی مراقبه بنا شده باشد، منتها مراقبه ای که با نیازها و واقعیات زندگی انسان امروزی هماهنگ است. او شیوه های متعدد نوینی برای مراقبه ابداع کرد تا هرکس بسته به نیاز و روحیه ی خویش، آن را برگزیده و با آن کار کند. او همچنین طی همکاری با درمانگران، روشهای جدید درمانی بر پایه ی مراقبه را ابداع نمود.
اوشو در طول زندگی خویش، در تمام زمینه های ممکن مربوط به پیشرفت خودآگاهی آدمی، سخن رانده است. مراقبه، عشق، زندگی و مرگ، علوم، فلسفه، روانشناسی، تعلیم و تربیت، خلاقیت و روابط بین آدمها. سخنان او حاکی از طراوت، شوخ طبعی و بینش و بصیرت استثنایی وی است.
اوشو عارفی است که خرد و حکمت لایزال مشرق زمین را یه مشکلات و سوالات مبرمی که انسا امروزی با آن روبروست ربط می دهد. او از هماهنگی و کلیتی که در هسته و ذات همه ی مذاهب و آیینهای سنتی نهفته است سخن می گوید و حقیقت فراگیر نهفته در جوهر مذاهب را برای آدمی روشن می سازد.
نام پدری اوشو، ((راجنیش)) است. لقب ((باگوان)) به معنای ((آقا)) و ((سرور)) را به ابتدای نام وی افزوده بودند و او را با اختصار ((باگوان)) مورد خطاب قرار می دادند و در کتابها و نوشته ها از او به عنوان ((باگوان شری راجنیش)) یاد می کردند ( شری لقبی احترام آمیز به معنای مقدس و معظم است). در ﮊانویه سال 1989 اوشو به علت سوُ تعبیرهای به وجود آمده، لقب باگوان را از ابتدای نام خویش حذف کرد و گفت: ((دیگر مسخره بازی بس است)). از آن پس او را اوشو راجنیش نامیدند. وجه تسمیه اوشو (Osho) از لغت -oceanic- برگرفته از ((ویلیام جیمز)) فیلسوف و روانشناس آمریکایی به معنای ((حل شده در اقیانوس)) است; واژه ی -oceanic- در واقع به بیان این تجربه می پردازد ، و ((اوشو)) به معنای کسی است که این پدیده را تجربه می کند. واﮊه ی ((اوشو)) همچنین در فرهنگ کهن خاور دور کاربرد داشته و به معنای ((شخص متبرک و ملکوتی، کسی که آسمان بر او باران گل می باراند)) می باشد. البته اوشو در سپتامبر همان سال، ((راجنیش)) را نیز از نام خود حذف نمود، زیرا راجنیش نامی برگرفته از مذهب هندو است و اوشو نمی خواست که نمایانگر فرقه یا آیین خاصی باشد.
یکی از وقایع مهم زندگی اوشو، مهاجرت وی به آمریکا در سال 1981 بود. دلیل اولیه او برای سفر به آمریکا، معالجه بود، ولی به علت وجود پیروان بسیار در آمریکا، تصمیم گرفت که آنجا بماند. مریدان اوشو یا به عبارتی ((سانیاسین/ Sannyasin)) ها بدین منظور در نقطه ای دورافتاده در ایالت اوریگون اراضی را خریداری کرده و طی مدت 4 ماه شهری به نام ((راجنیش پورام/ Rajneeshpuram)) در آنجا بنا نهادند. محبوبیت اوشو به طور روزافزون در آمریکا افزایش یافت و سیل آدمها از اقصی نقاط این کشور به سوی راجنیش پورام که به عنوان یک مرکز معنوی شهرت یافته بود، سرازیر شد. ولی این امر به مذاق دولتمردان آمریکا خوش نیامد. آنها از افزایش محبوبیت اوشو نگران بودند، زیرا اوشو کلیه -ارزشهای- جامعه ی آمریکا را زیر سوال برده و راهی جدید جلوی انسانها قرار داده بود. بدین منظور دولت آمریکا بر آن شد تا به هر ترتیب از شر اوشو خلاص شود. این مساله تا بدانجا پیش رفت که وزیر دادگستری وقت آمریکا، نابودی کمون باگوان را بزرگترین اولویت خویش قرار داد.
آنها در نهایت در سال 1986 اوشو را به دروغ متهم به نقض قانون مهاجرت کرده و او را دستگیر نموده و به دادگاه کشاندند. در پی این وقایع، اوشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد.
اوشو یک ((نویسنده)) به معنای رایج کلمه نیست. او تا بحال شخصا هیچ کتابی ننوشته است. کتابهای نشر شده به نام اوشو که تعداد آنها بیش از 600 عنوان می رسد، در واقع نسخه برداری از سخنرانی های وی هستند. حدود 7000 سخنرانی از اوشو بر روی نوار کاست و 1700 سخنرانی بر روی نوار دیدئو ضبط شده است. اوشو پرفروش ترین -نویسنده- در هند بشمار می آید. سالانه بیش از یک میلیون نسخه از کتابها و نوارهای اوشو در هند به فروش می رسد. کتابهای اوشو به 19 زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.
روزنامه Sunday Times چاپ انگلستان از اوشو به عنوان یکی از هزار شخصیت تاریخ ساز قرن بیستم میلادی یاد کرده است. روزنامه ی Sunday Midday چاپ هند نیز او را در زمره ی ده شخصیتی که سرنوشت هند را تغییر داده اند (در کنار شخصیتهایی همچون گاندی، نهرو و بودا) قرار داده است.
اوشو در ژانویه 1990 کالبد خاکی خویش را ترک گفت. او در مورد تعالیم خویش می گفت:
((پیام و رسالت من، ترویج آیین و مکتب و فلسفه ی خاصی نیست. پیام من نوعی کیمیا است، راه و روشی است جهت دگرگونی معنوی آدمی))
.

ایا می خواهید های کلاس شوید

 

اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت 

 

باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید

 

باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس

 

گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه

 

موجه بیان کنید:

 

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده

 

 اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان

 

 دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش"

 

اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از

 

اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"

 

اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به

 

زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده

 

 چالوس تصادف کردیم" 

 

اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین

 

 بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد"

 

اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم

 

گیتارم گیر گیر کرده"

 

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده

 

 جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد" 

 

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از

 

 جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات

 

زیادی اورده است"

 

اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید

 

بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره " 

 

اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی

 

 شومینه زیادی داغ شد"

 

اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب

 

 دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!


ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی ؟

زندگی رو دوست دارم با تمام بد بیاریش

عاشقی رو دوست دارم با تمام بی قراریش

من می خوام اشکو بفهمم وقتی ازچشام میریزه

تنهایی گر چه کشنده است واسه من خیلی عزیزه

تو کتاب نوشته عاشق، خیلی تنها خیلی خسته است

جای بارون بهاری روی چترای شکسته است

اما من می گم یه عاشق ، همه دنیا رو داره

همه چترا رو باید بست، وقتی آسمون می باره